بی خوابی

این پروژه هم شده فقط استرس نه کاری پیش میره نه میذاره کارای دیگه پیش بره شده مثل یک تابو بعضی وقتام که میشه بازی قایم موشک. من هستم سوپر وایزر نیست و بلعکس. بعضی وقتام که هیچکدوممون نیستیم به هر حال من هنوز عادت نکردم به خودکاری. این بچه های اینجام اعصابم رو خورد میکنن. آخه شما بگین وقتی من از اینکه تو یک درس 14 شدم و کلّی خوشحالم تو همون عالم از دوستم میپرسم چند شدی میگه نامرد بهم 17 داده. شما بودین با چکش نمیزدین تو سرش حالا این جمله رو با چنان غمی میگه که انگار از 100 شده 17. آخه درد اینجاست که من میدونم اینا چه جوری این نمره هارو میارن. خدا به من شانس یا بد شانسی داد که اصلا تقلب بلد نیستم. اصلا بیخیال.

یک چیزی که اینجا حال میکنم اینه که با استادی بحث درسی میکنی اصلا احساس نمیکنی که اون درس رو بلد نیستی یک جوری حرف میزنه که انگار داره چیزی رو یاد تو میندازه که تو هم بلدیش تا یک تیکه هم بپرونی کلّی روش مانور میده و تعریف میکنه. حالا همین رو از یکی از این دوستان بپرس اولا که تو رو کاملا خر فرض میکنه و هزار بار باید بهش بگی میدونم میدونم بعدباید چی کار کنم!!!؟؟؟. از این هم بگذریم.
 دیدین چی شد الان ساعت 4 صبح است و من تو رختخوابم دارم اینا رو مینویسم.دوباره فردا ظهر باید برم دانشگاه.
 خوب این مطالب مال دیشب بود که الان پستش کردم
.

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:19 ق.ظ http://azadun.blogsky.com

سلام
خدمت آقایی که شما باشی باید عرض کنم که خیلی سخت نگیر. دنیا دو روزه - یه روزش دیروز بود - یه روزشم امروزه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد